شفافیت_ دكتر فاطمه كبيرنتاج_ محقق و مدرس دانشگاه | افغانستان كشوري كه سالهاست از يكسو همواره تحت اشغال كشورهاي استعمارگر غرب و شرق و از سوي ديگر درگير جنگهاي داخلي قومي و مذهبي بوده نزديك به يك قرن است كه رنگ آرامش را به خود نديده است. افغانستان امروز به سرزميني تبديل شده كه مردمانش نه تنها از زندگي درسرزمين مادري خويش احساس امنيت نمي كنند بلكه شرايط را آن چنان دشوار مي بينند كه اميدي به بهبود آينده آن هم ندارند .

به تازگي نيز با به قدرت رسيدن مجدد طالبان٬ وحشت از نحوه حکمرانی و تصمیمات رهبران آن٬ بسیاری را به مهاجرت ناخواسته و فراراز خانه و زندگی خویش وادار کرده است . آن چه که براي همه جاي سوال است سرعت پیروزی طالبان در تصرف این سرزمین و عدم مقاومت ارتش و نیروهای نظامی و نیز مردم افغانستان است. طالبان در عرض يازده روز توانست كل افغانستان را تحت كنترل و سيطره خود در آورد. با وجود اينكه ارتش افغانستان بسيار آزموده و مجهز بود اما کوچکترین مقاومتی از خود نشان نداد.

مردم نیز علیرغم اینکه تجربه تلخ و ناخوشایندی از طالبان داشتند تسلیم را بر مقاومت و مبارزه ترجیح دادند.فارغ از هرگونه سوگیری سیاسی به نظر می رسد مهمترین عامل این مهم٬ فقدان سرمایه اجتماعی لازم برای همدلی و همبستگی بین ملت و دولت بوده است. وابستگی بی قید و شرط روسای جمهور به بیگانگان٬ عدم اعتماد به سیاست های دولت خود فروخته٬ مشارکت ندادن مردم درحوزه های مختلف اجتماعی و سیاسی٬ بی توجهی به تجربه تلخ سالها جنگ و ویرانی بر زندگی مردم٬ تلاش دولت برای نمایش توسعه نمادین درجامعه بدون توجه به ساختار فرهنگ سنتی جامعه افغان وعدم توجه به لزوم  فراهم آوردن بسترهای لازم برای هرگونه تغییرمورد پذیرش جامعه سبب گردید که سرمایه اجتماعی در این کشور روز به روز روند نزولی را بیشترطی کند ومنافع شخصی بر منافع ملی ارجحیت یابد.

لذا ایستادگی و حفظ وطن اولویت اول جامعه افغان محسوب نگردید. برعکس هر کسی تنها به فکرنجات خود و نه سرزمین خود شد.  سرمایه اجتماعی بالا ضامن اصلی بقای یک حکومت٬ یک سرزمین و یک نظام سیاسی و اجتماعی درهر کشوری است. بی توجهی دولتمردان به این فاکتورمهم ٬ پیامد های ناخوشایند سیاسی و اجتماعی را به همراه خواهد داشت. گاه آن چنان که علیرغم تعلق خاطر و وابستگی به خاک وطن٬ یا سبب مهاجرت افراد می گردد و یا سبب بی تفاوتی درمقابل اتفاقاتی که جامعه را تهدید می کند. افغانستان می تواند الگویی باشد برای همه کشورهایی که مسولانش خود را به خواب می زنند تا نارضایتی مردم را نبینند وبا اتخاذ شیوه های تبعیض آمیز و ناعادلانه در بهره مندی افراد از مزایای زندگی و رفاه اقتصادی و اجتماعی ٬سرمایه اجتماعی جامعه را متزلزل و به قهقرا می برند .

اتفاقات افغانستان می تواند زنگ هشدار و درس عبرتی برای دولت هایی باشد که فریب مردم را کاسب کارانه در نظام مدیریتی خویش جای می دهند. هم چنان که طی هشت سال گذشته دولت فریبکاروقت٬ سبب کاهش اعتماد میان دولت و ملت شد. امید که دولت جدید با رویکرد ایجاد وفاق و همبستگی بین مردم و دولت٬ بتواند این شکاف بوجود آمده را ترمیم و پر کند تا از مزایای آن در جهت توفیق برنامه های سازندگی خویش بهره مند شود.
 

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را از طریق فرم زیر اسال نمایید

نظرسنجی

مارا دنبال کنید