ساخت سردیس از افراد شناخته شده و چهره‌های ملی، پیشینه‌ای طولانی دارد؛ اما علی‌رغم این پیشینه طولانی، کیفیت اغلب کارهایی که این روزها در سطح شهر به نمایش گذاشته می‌شوند، چندان چنگی به دل نمی‌زنند و گاه سطح آنها به حدی پایین است که مسوولان شهری به جمع‌آوری یا اصلاح اثر، مجبور شده‌اند.

کمیل حاجیان ـ هنرمند مجسمه ساز ـ که اخیرا به ساخت سردیسی از هوشنگ ابتهاج اقدام کرده است، درباره‌ی علت تولید مجسمه‌های بدساخت از شخصیت‌ها، چنین می‌گوید: «اولا کسی که باید بر روی ساخت چنین مجسمه‌هایی نظارت کند، خود مردم هستند. به نظرم باید در کانال‌های عمومی عکس این کارها گذاشته شود؛ ضمن اینکه عکس پایانی پیش از نصب باید نشان داده شود و از مردم یک نظرسنجی صورت گیرد. یعنی در اصل این مردم هستند که باید نظر دهند؛ چون این کارها در حقیقت برای مردم ساخته می‌شوند. منِ هنرمند دنیا را به گونه ای می‌بینم و شاید فرد دیگری، نوع دیگر ببیند. اگر اکثریت مردم از کار رضایت داشتند، آن موقع باید بیاییم سردیس را نصب کنیم. ولی متأسفانه به دلیل اینکه برخی مسئولان در پی مسائل مالی هستند، شاهد کارهای چندان باکیفیتی در سطح شهر نیستیم چون کار را به دست کاردان واقعی آن نمی‌سپارند.»


او در پاسخ به این سوال که چه رویکردی در پیش گرفته تا خروجی کار (سردیس سایه) از کیفیت بالایی برخوردار باشد؟ اظهار می‌کند: «من به کار خودم تا حدی ایمان دارم و به حساب کارهایی که همکاران پیشتر از من دیده‌اند، من را به عنوان هنرمند پذیرفته‌اند. من سردیس‌ها و مجسمه‌های شخصیتی به آن صورت نمی سازم. چرا؟ چون پولی که من برای کارم پیشنهاد می کنم را غالبا قبول نمی‌کنند.»

این هنرمند اضافه می‌کند: «برای مثال در جریان مجسمه شهید سردار سلیمانی به ما پیشنهاد دادند که کاری را بسازیم. من هم یک سردیس ساختم و قیمت تمام شده را ۳۰۰ میلیون تومان اعلام کردم. به من گفتند که از قیمت کار کم کن. به آنها گفتم که هنر قیمت ندارد و همین الان هم که من قیمتی اعلام می‌کنم، به هنر توهین می‌کنم. رفتند و ساخت مجسمه را به فردی محول کردند که کار را با ۲۵ میلیون تومان تحویل داد که دیدیم کاری که نهایتا به نمایش گذاشته شد یک اثر آماتور و پیش پا افتاده بود.»

حاجیان ادامه می‌دهد: «اگر مجری کار که می خواهد اثری را در سطح شهر به نمایش بگذارد، درست هزینه کند، انقدر مجسمه‌ها از دید مردم ترسناک نمی‌شدند.»

او در پاسخ به این سوال که چه شد به فکر ساخت سردیسی از هوشنگ ابتهاج افتاد؟ می‌گوید: «من به آقای ابتهاج خیلی علاقه داشتم. گریه برای مردها کمی افت دارد اما روزی که خبر درگذشت این هنرمند را شنیدم، از منزل تا کارخانه را مدام اشک می ریختم. باورتان نمی‌شود، برای اینکه همکارانم متوجه گریه کردنم نشوند، گرد و خاک وارد چشمانم می کردم. چون در کارخانه ای که کار می کنم گرد و خاک زیادی تولید می‌شود. تنها کسی که من فکر می کردم با عاشقان همدرد است، آقای ابتهاج بود.»

این هنرمند در آخر با اشاره به این نکته که هیچ پولی برای ساخت این سردیس دریافت نکرده است، اظهار می‌کند: «هیچ قراری برای نصب آن نیست و فعلا قرار نیست جایی نصب شود. تا دیروز که من جایی اعلام نکرده بودم، هیچکس روحش هم خبر نداشت که من می خواهم چنین کاری انجام دهم. چرا؟ چون من این کار را دلی ساختم و کسی به من آن را سفارش نداده و پولی هم بابت آن دریافت نکرده‌ام. من این کار را خودجوش ساخته‌ام و باید ببینیم قسمت چه می شود و این کار بالاخره کجا نصب می‌شود؟ سازمان زیباسازی یا ارگان دیگری به من پیشنهادی نداده است.»

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را از طریق فرم زیر اسال نمایید

نظرسنجی

مارا دنبال کنید